من از روزهای بی خاطره می آیم. روزهایی که جای خالی میونین (فرشته ی خاطرات) بر روی
شانه های نحیف خدایم خالی بود. از روزهایی که خیلی زود تنها ماندند در عکس های رنگ و رو
رفته ی آلبوم ها. در تقویم های خط خطی در بایگانی های متروک
من از روز های ۶۰به بعد می آیم
من فرشته نجات نبودم
من کبوتر مقدس صلح نبودم
من ناجی تو و او نبودم
من ....من.....من......
من کودکی بودم بی خبر از همه جا وهمه کس
یکه وتنها رها شده..........
ولی باور کن که من هستم تا تو را در آغوش بگیرم و شبا هنگام آرامت کنم پس بیا ای نازنینم بیا.....
سلام ملودی جان
وبلاگ جدیدی مبارک باشه
به ما هم یه سری بزن خوشحال میشم
بای
قشنگ بود. موفق باشید...