و خدا عشق را آفرید

a little love can change it all

و خدا عشق را آفرید

a little love can change it all

دوست تو

" دوست تو نیاز های برآروده توست

کشت زاری که در آن با مهر تخم می کاری و با سپاس از آن حاصل بر می داری.

سفره نان تو و آتش اجاق توست

زیرا که گرسنه به سراغ او می روی و نزد او آرام و صفا می جویی.

هنگامی که او خیال خود را با تو در میان می گذارد. از اندیشیدن « نه» در خیال خود مترس. و از آوردن « آری» بر زبان خود دریغ مکن.

و هنگا می که او خاموش است دل تو همچنان به دل او گوش می دهد

زیرا که در عالم دوستی، همه اندیشه ها و خواهش ها و انتظارها بی سخنی به دنیا می آیند و بی  آفرینی نصیب دوست می گردند.

هنگامی که از دوست خود جدا می شوی، غمگین می شو

زیر آن چیزی که تو در او از هر چیزی دوست تر می داری بسا که در غیبت او روشن تر باشد، چنان که کوه نورد از میان دشت کوه را روشن تر می بیند.

و زنهار که در دوستی غرضی نباشد، مگر ژرفا دادن به روح.

زیرا مهری که جویای چیزی به جز باز نمودن راز درون خود باشد، مهر نیست؛ دامی است گسترده، که چیزی جز بیهودگی در آن نمی افتد.

و زنهار که از هر آنچه داری بهترینش را به دوستت بدهی.

اگر او را باید که جزر تو را ببیند،  بگذار که مد آن را هم بشناسد.

و شیرینی دوستی را با خنده شیرین تر کن، و با بهره کردن خوشی ها.

زیرا در شبنم چیزهای خرد است که دل انسان بامداد خود را می جوید و ازآن تر و تازه می گردد."

جبران خلیل جبران

 

نظرات 1 + ارسال نظر
مهر دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:55 ق.ظ http://doayam.blogsky.com

سلام دوستم!
من هم جبران خلیل را دوست دارم و از نوشته هایش بسیار یاد گرفته ام دستتان درد نکند!
من شما را دعا میکنم شما هم مرا دعا کنید!
در پناه خدای مهربان خوش دل و مهربان باشید!

دوست عزیز ممنون از محبتت
من هم شما رو دعا می کنم
خدا نگه دار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد