با یه فنجون قهوه داغ تو یه شب یخبندون چطوری؟
کنار شومینه بشینم و کتاب بخونیم
قهوه بخوریم و برگ کایتان بلک بکشیم
و آهنگهای قدیمی مایکل بولتون و BEE GEES رو گوش کنیم
و فردا صبح که از کنار شومینه بلند شدیم
اسمون و نگاه کنیم و ببینیم که هنوز داره برف می آید نرم و با عشوه
من همیشه از برف بدم می اومد و عاشق بارون بودم
اما وقتی تو هستی برف رو هم به انداره بارون دوست دارم
اصلا هم سردم نمی شم حتی زیر برف سنگینم مثل بارون خیس می شم و دلم میخواد چترم و ببندم