با الهام از یه شعر فرانسوی یه شعر گفتم
اگه نظرت و بهم بگی خیلی خوشحال می شم
A quoi serve ma foi, si mon dieu ne saut pas comment me suaver
Mon dieu est fatigue, il n'aime plus autoriser
Ce soir il viendra murmurer la melodie de l'amour
Et demain il saura me dire:
Je suis ton appuie et toi, tu est mon avenir et mon epsoire
ترجمه:
ایمان من به چه دردی می خوره اگه که خدای من ندونه چطور باید من و نجات بده؟
خدای من خسته است ، دیگه دوست نداره حکمرانی کنه
امشب اون میاد و ملودی عشق و زمزمه می کنه
و فردا به من خواهد گفت: من تکیه گاه توام و تو امید و آینده منی!
یادم می آید در آن شب طوفانی ......
در آن شب که باد بیداد می کرد و ظلمها می نمود با هم آشنا شدیم
خیلی ساده اسم هم را پرسیدیم و شدیم " دوست "
بعد ها که همدیگر را بیشتر می دیدیم
من احساس می کردم که فزون از حد دوستت دارم
" پاکیت " خلوصت " سادگیت " ................
سلام
اوینار به روز است
منتظر حضور بهاری و نظرات سازنده شما هستم